در جلسه
ی قبل درباره ی انواع جهل بحث شده در اين جلسه انشاءالله به راههاي علاج آنها ميپردازيم:
معالجه
ی جهل بسيط
معالجه
ی جهل بسيط معلوم است؛ يعني بايد برود كه
ياد بگيرد تا بداند؛ و شعار اسلام اين است كه «طَلَبُ
الْعِلْمِ فَريضَةٌ عَلي كُلِّ مُسْلِمٍ»[1] «ز
گهواره تا گور دانش بجوي». اگر كسي كاري را برآموختن علم مقدم بدارد، اشتباه كرده
است. از اين جهت رسم پيغمبراكرم(ص) اين بود كه هر تازه مسلماني را به دست يك
مسلمان ديگري كه مسأله بلد بود ميسپرد تا اين را عالم در دينش بكند. وقتي عالم در
دين ميشد رهايش ميكرد. يعني پيغمبر اكرم(ص) فقط به شهادتين اكتفا نميكرد. ميفرمود:
حالا كه مسلمان شدي بايد نماز بخواني و مسائل ديني نماز را بداني. بايد روزه بگيري
و روزه مسائل دارد؛ و بالاخره بايد يك مسلمان با عمل بشوي. مسلمان بدون عمل فايدهاي
ندارد. شما ميبينيد در قرآن شريف بيش از هفتاد و پنج آيه كه اسم ايمان آورده شده
بلافاصله «وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ» و يا معناي آن را هم آورده:
(اَلَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا
الصّالِحاتِ)
عقيده
ی، منهاي عمل فايدهاي ندارد؛ و بالعكس هم فايدهاي ندارد.
(وَالْعَصْرِ ـ اِنَّ الْاِنْسانَ
لَفي خُسْرٍ ـ اِلّا الَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا
بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ)
قسم به
عصاره ی عالم خلقت ـ يعني قطبِ عالم امكان، محورِ عالمِ وجود، واسطه ی غيب و شهود،
حضرت وليّ عصر عجّل الله تعالي فرجه ـ كه همه و همه ورشكسته و بدبختند. مگر يك
طايفه، آنان كه دو تا بال دارند. يك: ايمان دارد وبرطبق ايمان عمل ميكند دو اينكه
علاوه بر ايمان و عمل، امر به معروف و نهي از منكر هم ميكند. «وَتَواصَوْا
بِالحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» هم
امر به معروف دارد هم نهي از منكر.
اين سوره
ی به اين كوچكي يك سوره ی عجيبي است. مسلمانان صدر اسلام وقتي كه به يكديگر ميرسيدند،
به جاي تعارف كردن، به يكديگر ميگفتند: «وَالْعَصْرِ
اِنَّ الْاِنْسانَ لَفي خُسْرٍ» ديگري ميگفت: «اِلاّ
الَّذينَ... » تا آخر. اين مسلمان معلوم است كه چه ميشود، به ده سال
نصف دنيا را ميگيرد و دنيا را تكان ميدهد. بنابراين، ايمان منهاي عمل نميشود و
عمل هم منهاي ايمان نميشود. بايد با هم باشند؛ و اگر كسي بخواهد عمل بكند بايد
عالم باشد؛ و عمل منهاي علم نميشود. كسي نماز بخواند اما مسائلش را نداند، نماز
باطل در ميآيد؛ نماز مسائل دارد. يك كسي وضو بگيرد اما مسائلش را نداند، يا غسل
بكند اما مسائلش را نداند، بعضي اوقات به اينجا كشيده ميشود كه آقا هفتاد سالش
است ميگويد: غسل حيض ميكنم قُربَةً اِلَي الله! خيال نكنيد كه اين حرفها عوامانه است و كم پيدا ميشود؛
خير، زياد پيدا ميشود. مگر ميشود كه انسان سر و كار با منبر و محراب نداشته باشد
اما مسائل دينش را بداند؟ واجب است، لازم است، بر همه و همه، كه معلومات عمومي
خواندن و نوشتن را بدانند. لازم است، واجب است كه همه و همه معلومات عمومي ديني را
بدانند. هر كس كه نداند، جهنم ميرود. در روز قيامت به افرادي كه نماز خواندهاند
اما غلط بوده خطاب ميشود: «هَلاّ تَعَلَّمتَ؟» چرا
نرفتي ياد بگيري؟ آيا نماز تو مهمتر بود يا بازار تو؟ آيا زن گرفتن يا شوهر كردن
تو مهمتر بود يا نماز تو؟ يا روزه ی تو يا دين تو؟ آيا ديپلم گرفتن تو، ليسانس
گرفتن تو، دكتر شدن و مهندس شدن تو لازمتر بود يا دين تو؟ در اينجا ممكن است
بگويد كه ديپلم و ليسانس، ولي روز قيامت بايد بگويد دين من. ميگويند چرا ياد
نگرفتي؟ و همانجا به جهنّمش ميبرند.
يك
وظيفه ی سنگيني هم آقايان دارند و آن اين است كه:
(يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا
قُوا اَنْفُسَكُمْ و اَهْليكُمْ ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ)[2]
يعني
مردها، علاوه بر اين كه بايد مسائل دينشان را بدانند، ياد زن و بچه هم بدهند. يعني
علاوه بر اين كه وظيفهاي براي خود دارد، وظيفه ی زنها و دخترها و پسرها روي گردن
آقايان است. دختر كه نُه سالش تمام ميشود، و پسر كه پانزده سالش تمام ميشود،
واجب است مسائل دينش را بداند؛ و اين وظيفه ی پدرها است.
پيغمبر
اكرم(ص) روي منبر بعضي اوقات ميفرمودند: واي بر اولاد دوره ی آخرالزّمان از دست
پدر و مادرهايشان. ميگفتند يا رسول الله! براي اين كه پدر و مادرهايشان مشركند؟
ميفرمود نه، مسلمانند اما به فكر دنياي اولادشان هستند؛ به فكر آخرت اولادشان
نيستند. پيغمبر اكرم فرمود: واي به اين بچهها[3]. مادرانشان به فكر ديپلم و
گلدوزي دخترهايشان هستند اما به فكر دينشان نيستند. واي به آن پسر و دختري كه پدر
به فكر ديپلم شدنش، مهندس شدنش، دكتر شدنش هست، اما به فكر دينش نيست. اگر در
كنكور قبول نشود چقدر متأسّف است. مادرش شب خوابش نميبرد! پدرش چقدر ناراحت است،
اما رفوزه در دين است، مثل اين كه اصلاً چيزي نشد. هيچ ناراحت نيست. پيغمبر ميفرمود:
واي به اين اولاد از دست پدر و مادرها.
بنابراين،
معلومات ديني بر همه و همه لازم و واجب است كه ياد بگيرند. نميشود رسالهاي كه
هفتاد سال مرجع تقليد زحمت ميكشد و مينويسد، اين رساله را شما همين طوري ياد
بگيريد. بايد بخوانيد، بايد بررسي كنيد؛ بايد از ديگران بپرسيد؛ بايد سروكار با
منبر و محراب داشته باشيد. آقا! خانم! اگر خودت يا پسر و دخترت با منبر و محراب
سروكار نداشته باشد، پيغمبر اكرم(ص) فرموده، در دنيا و آخرت سه تا درد بيدرمان
پيدا ميكني كه خيلي دردهاي بالائي است:
«سَيَأتي زَمانٌ عَلي اُمَّتي
يَفِرُّونَ مِنَ الْعُلَمآءِ كَما يَفِرُّ الْغَنَمُ مِنَ الذِّئْبٍ وَ اِذا كانَ
كَذلِكَ سَلَّط اللهُ عَلَيْهِمْ مَنْ لا رَحْمَ لَهُ ولا عِلْمَ لَهُ وَ لأحِلْمَ
لَهُ وَ تُرْفَعُ الْبَرَكَةُ مِنْ اَمْوالِهِمْ وَ يَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْيا
بِلا ايمانٍ»
يعني
زماني بر اين امّت من بيايد كه مسلمانند، اما سر و كار با منبر و محراب ندارند.
مسجدها خلوت، پاي منبرها خلوت، اينها فرار ميكنند از مسجد و محراب، نظير فرار
كردن گوسفند از گرگ. بعد فرمودند وقتي مسلمانان اينطور شدند، اول اينكه خدا بر
آنان افرادي را مسلّط ميكند كه نه دين دارند و نه رحم و نه حلم. يعني صدّام را بر
عراق مسلّط ميكند. يعني آمريكاي جنايتكار را مسلّط بر ممالك اسلامي ميكند. اين
آمريكاي جنايت كار كه الآن مسلّط بر ممالك اسلامي است، اين نه دين دارد نه رحم
دارد و نه حلم دارد. ديدي با مردم چه كرد؟ خود جنايتكارش گفت: اينقدر بمب كه در
عراق ريختم در طي جنگ در ويتنام در آنجا نريختم. پيغمبر اكرم(ص) فرمود: اين در اثر
اين است كه مردم فرار از منبر و محراب ميكنند، اينجورها ميشود.
دوم: «تُرْفَعُ
الْبَرَكَةُ مِنْ اَمْوالِهِمْ» پول خيلي پيدا ميكنند اما خيري در آن نيست. هميشه به
درد چكنم چكنم مبتلا هستند. پول فراوان است اما كمبود، گراني و نگراني فراوان است.
اگر هم پول داشته باشد بركت ندارد. بركت ندارد ميدانيد يعني چه؟ يعني يك قصري
دارد عالي؛ يك زن نق نقي هم دارد. خوب، معلوم است. اين قصر با اين زن نق نقي چه
بلائي است براي انسان. يا اينكه زن، پول فراوان، زندگي خوب، حتي كُلفَت هم دارد،
ولي يك شوهر نق نقي هم دارد. معلوم است كه اين خانم اگر در خرابه زندگي ميكرد
بهتر بود. «تُرْفَعُ الْبَرَكَةُ مِنْ اَمْوالِهِمْ» يعني
غذا فراوان دارند اما بد ميخورند. اولي و دومي خيلي مهم نيست. آن كه مهم است سوم
است كه: «يَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْيا بِلا ايمانٍ» يعني
نميتواند شيعهگري خودش را ببرد. در وسط كار يا در آخر كار عقيدهاش از او گرفته
ميشود و شيطان پرست ميميرد. پولپرست ميميرد. با بغض اميرالمؤمنين سلام الله
عليه از دنيا ميرود. ايمان بايد در دل ثابت باشد تا نتواند شيطان آن را ببرد. اگر
بخواهيد در ايمانتان ثابت باشيد، بايد عالم در دين باشيد. بايد سر و كار با منبر و
محراب داشته باشيد؛ و متأسفانه همه جا، از جمله قم مقدّس، مردم با روحانيّت سر و
كار ندارند. اين قميها كه در ميان روحانيّت هستند ولي چندان سر و كار با روحانيت
ندارند. قم، با جاهاي ديگر تفاوتي ندارد. اگر از بعضی جهات بهتر است. از بعض جهات
هم عقبتر است.
جهل، صفت بدي است، اين صفت را بايد رفع كرد. خانم! بايد
عالم در دين بشوي. آقا! بايد عالم در دين بشوي. سوره ی «والعصر» ميگويد:
علاوه بر اينكه تو بايد عالم بشوي، بايد امر به معروف و نهياز منكر هم بكني. خود
بايد بداني؛ زن و بچّه را هم بايد بفهماني؛ رفيقت را هم بايد بفهماني. اين راجع به
جهل بسيط.
پي نوشت
ها: